برداشت های سیاسی یک رزمنده سایبری

برداشت های سیاسی یک رزمنده سایبری

ما با ولایت زنده ایم .... تا زنده ایم رزمنده ایم
برداشت های سیاسی یک رزمنده سایبری

برداشت های سیاسی یک رزمنده سایبری

ما با ولایت زنده ایم .... تا زنده ایم رزمنده ایم

آقای روحانی ! انتظار کف زدن نداشته باشید


جناب روحانی شما بودید که برای پیروزی‌ حریف کف زدید!

آقای دکتر روحانی در دفاع از اقدام نابجای راهپیمایی ظریف و کری نیز متأسفانه صورت مسئله را تغییر داده و می‌فرمایند؛ «این که بگوئیم یک دیپلمات تند راه رفت یا کتش کج بود، عینکش چه طور بود که حرف نشد، باید به دیپلمات‌های شجاعمان افتخار کنیم».


جناب روحانی شما بودید که برای پیروزی‌ حریف کف زدید!

به گزارش دیدبان به نقل از کیهان ، حسین شریعتمداری در یادداشت امروز کیهان نوشت:

۱- روز جمعه آقای روحانی رئیس‌جمهور محترم در مراسم تجلیل از مدال‌آوران بازی‌های آسیایی و پارا‌ آسیایی بار دیگر منتقدان دولت را به باد انتقاد گرفت و ضمن متهم کردن آنان به همصدایی با دشمنان، خطاب به ورزشکاران پرسید؛ «اگر کسی - در‌مسابقات- با طرفداران حریف همصدا شود، برای شما قابل قبول است؟» و در توضیح بیشتر گفت «اگر آنجا ورزشکار ایرانی پیروزی به دست نیاورد، حریفان کف بزنند و کسی با آنها همصدا شود، آیا این موضوع نزد ایرانیان قابل قبول است؟ هیچکس نمی‌پذیرد تا تحت پوشش انتقاد برای حریف کف بزند»!

درباره این اظهارنظر آقای دکتر روحانی که معطوف به منتقدان هسته‌ای بود و دیروز در جشنواره فارابی نیز به گونه دیگری تکرار شد، گفتنی است؛

 

ادامه مطلب ...

بیداری اسلامی ، نابودی سلطه گران

 
افسران - مجسمه مسلمان
 
 
ﺍﯾﻦ ﻣﺠﺴﻤﻪ ﺗﻮ ﺍﺳﭙﺎﻧﯿﺎ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ
ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺑﻪ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﻭ ﺭﺗﺒﻪ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻣﺴﯿﺤﯿﺎﻥ ﻭ ﯾﻬﻮﺩﯾﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﮐﻪ ﻣﯿﺒﯿﻨﯿﺪ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻧﺘﻘﺎﺩ ﺷﺪﯾﺪ ﯾﻬﻮﺩﯾﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ،ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ ﺩﻟﯿﻠﺶ ﭼﯽ ﺑﺎﺷﻪ؟
****
ﻛﺴﻲ که ﺍﻳﻦ ﻣﺠﺴﻤﻪ ﺭﻭ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺍﺯﺵ
ﭘﺮﺳﻴﺪﻥ : ﻫﺪﻓﺖ ﺍﺯ ﺳﺎﺧﺖ ﺍﻳﻦ ﻣﺠﺴﻤﻪ
ﭼﻴﺴﺖ ؟؟
ﺍﻭ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ ﻛﻪ ﻳﻬﻮﺩﻳﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﻻﺗﺮﺍﺯ ﻣﺴﻴﺤﻴﺎﻥ ﻭ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻣﻴﺨﻮﺍﻧﻨﺪ ﻭﻣﺴﻴﺤﻴﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﻣﻴﺨﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻫﻤﻴﻦ ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻣﺠﺴﻤﻪ
ﺭﺍ ﺳﺎﺧﺘﻢ ﺗﺎ ﺑﮕﻮﻳﻢ ﺁﻧﻬﺎ ﺳﺨﺖ ﺩﺭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﻨﺪ !!!

ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﻴﺪﻥ ﺧﺐ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻣﺠﺴﻤﻪ ﻛﻪ ﺗﻮ
ﭼﻴﺰﻱ ﺭﺍ ﺛﺎﺑﺖ ﻧﻜﺮﺩﻱ ﺟﺰ ﮔﻔﺘﻪﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ! ؛!!

ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ :
ﻛﺎفی است ﺁﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ  ﺑﺮﺧﻴﺰﺩ
ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﻴﺸﻮﻳﺪ ﻛﻪ ﭼﻪ ﺑﻼﻳﻲ ﺳﺮ ﻳﻬﻮﺩﻳﺎﻥ ﻭ ﻣﺴﻴﺤﻴﺎﻥ ﻣﻲ ﺁﻳﺪ....!


این مجسمه مردم یهود را خشمگین ساخت علی رقم اینکه آنها بالای مسیحی و بالای مسلمان هستندچرا که دانستند که اگر مسلمان قیام کند سقوط خواهند کرد.

با ولایت باشیم


egvrspy7ygn37wfst14h.jpg

0-glitter71.gif
w535


کسی که به وقت یاری" رهـــــبرش در خـــــواب" باشد،
با" لگــــدمال دشمـــنش" بــــیدار می شود
.

مولا عـــــلی (ع)
w535
 
Liner Shabha_Www.Shabhayetanhayi.ir (12)http://s5.picofile.com/file/8103607576/%D8%B5%D9%84%D9%88%D8%A7%D8%AA69.jpg
17.gif

هاله نور آقـــای روحــــانی !


افسران - هاله نور


حسن روحانی در بیان خاطرات خود به یک رخداد عجیب در ماه محرم اشاره می کند که خاطره خوش آن لحظات هنوز در ذهن او باقی است.


این خاطره را مرور می کنیم:

«واقعه از این قرار بود که من در یک ماه محرمی روز دوازدهم موقع اذان صبح از خانه خارج شدم و برای نماز صبح به سمت مسجد پشت خندق [مسجد ولی عصر (عج) فعلی] رفتم. وارد حیاط مسجد شدم و در کنار حوضی که در سمت چپ قرار داشت نشستم و مشغول گرفتن وضو شدم. پدرم داخل مسجد رفته بود و نماز جماعت صبح هم شروع شده بود. من همان طور که کنار حوض نشسته بودم و در حال وضو بودم احساس کردم که یک مرتبه حیاط روشن شد مثل این که نورافکنی به تابش درآمده باشد. در آن حال حس کردم نور از بالا می تابد سرم را بلند کردم و یک شی نورانی را که تقریبا مکعب مستطیل بود و حدود دو متر طول داشت و عرض و ارتفاع آن هم حدود یک متر بود، دیدم که از بالا به سمت داخل حیاط مسجد به آرامی در حال فرود آمدن است. احساس می کردم افرادی در این هودج نورانی نشسته اند ولی چیزی جز تلالو نور نمی دیدم.بعد دیدم که آن شی نورانی در شمال شرق حیاط مسجد فرود آمد.

آنگاه پس از چند دقیقه توقف بلند شد و به حرکت درآمد. در هنگام برخواستن هودج علی رغم این که برای نماز صبح می خواستم داخل مسجد بروم بی اختیار دنبال آن به راه افتادم و دیدم پس از عبور از تکیه پشت خندق به تکیه بعدی یعنی تکیه بیرن دژ رفت و در وسط آن تکیه فرود آمد.فاصله این دو تکیه شاید حدود ۲۰۰ متر بود. پس از آن دوباره هودج بلند شد و در فضا به راه خود ادامه داد و من هم در کوچه آن را می دیدم. هودج به سمت شرق (سمت مشهد) حرکت کرد و بعد از چند دقیقه از نظرم غایب شد. در حالی که احساس عجیبی به من دست داده بود و از خود بی خود شده بودم، احساس یک شعف بی نظیر معنوی توام با کمی ترس و وحشت داشتم. پس از این ماجرا به سمت مسجد بازگشتم وقتی به مسجد رسیدم نمازجماعت صبح تمام شده بود. همان وقت در ذهن کودکانه ام به نظرم آمد که ارواح مطهر معصومین و فرشتگان به این هودج آمده اند و به این تکیه ها که محل عزاداری سالار شهیدان بود سر زدند.

این ماجرا خیال نبود در بیداری اتفاق افتاد و کاملا آن را به چشم دیدم.»

خاطرات دکتر حسن روحانی؛ انقلاب اسلامی (۱۳۵۷-۱۳۴۱) - صفحه۴۵

ما ترسو هستیم آقای رییس جمهور


بسم الله الرحمن الرحیم




جناب رئیس جمهور محترم با عرض سلام و ادب!
 بله آقای رئیس جمهور ما ترسوئیم ما می لرزیم!
و ممنون از این که پیشنهاد کردید به جهنم، برویم یک جای گرم! و قطعا به پیشنهادتان فکر می کنیم!
ما ترسوهای سیاسی و فرهنگی هستیم!
 ما ترسیدیم وقتی دیدیم میلیاردها دلار سرمایه گذاری هسته ای مملکت و نتیجه سالها تلاش و ثمره خون دانشمندان هسته ای برای دریافت قسط چند صدمیلیون دلاری از صدها میلیارد دلار پولی که بلوکه شده کاملا خوابید و دولت آمریکا با بلوکه کردن یک بنیاد ایرانی دیگر آن مبلغ ناچیز را پرداخت کرد و بیش از پیش به ریش ایران و ایرانی خندید
 ما بیشتر ترسیدیم وقتی دیدیم رئیس جمهور کشورمان چند ماه بعد از کابوس اصابت یک فروند لنگه کفش به شیشه خودروی حامل ایشان در بازگشت از سازمان ملل، در سفر داخلی اهواز پشت کیف های ضد گلوله پنهان میشود چون خاطره احمدی نژاد در مرز صهیونیستها بعد از ترور ناموفق و منجر به شهادت محافظ در سیستان هنوز در ذهنمان هست
 ما ترسوتر شدیم وقتی وندی شرمن گفت دروغ و‌ نیرنگ در دی ان ای ایرانیان است و آقای ظریف باز هم به او لبخند زد و شرمن در دلش به وزیر خارجه ما خندید! ما از تبسم هایی که در صحنه بین المللی خرج مسخره شدن عزت ملی مردم ایران میشود نگرانیم
 ما بیشتر ترسیدیم وقتی آقای ظریف گفت آمریکا میتواند با یک بمب سیستم دفاعی ما را از کار بیاندازد و بعد با این اعتقاد مسخره لبخندهایی را که برای همه دنیا معلوم بود از روی ترس است تقدیم وندی شرمن و اشتون کرد
 ما ترسوتر شدیم وقتی شما برای سبد کالایی که داشت در انبارهای بزرگ احتکار سیاسی برای زمین زدن دولت قبل می پوسید صف های هزاران نفری به راه انداختید تا دشمن به سی و پنجمین جشن انقلاب ما بخندد و مردم ما را با تصویر کشته های صف دریافت غذای رایگان با گرسنگان سومالی در یک ردیف قرار دهد و بگوید با صدقه ای که به ایرانیان دادیم توانستند بین مردم غذای رایگان پخش کنند!!
 ما بیشتر‌ترسیدیم وقتی که دیدیم شما با پول خزانه ای که می فرمائید خالی است میلیاردها تومان صرف استخر نهاد ریاست جمهوری می کنید و با همان پول خزانه خالی ریخت و پاشهای دولتی را هر روز بیشتر از دیروز به رخ مستضعفین می کشید
 ما بیشتر ترسیدیم وقتی وزیر فرهنگ شما پای آواز خوانی زنان نشست و شما صدای منتقدین به دولت را در دادگاه امنیت ملی خفه کردید اما توهین به ائمه را حتی با هیئت جرائم مطبوعاتی پاسخ ندادید
 لرزیدیم وقتی در سال فرهنگ جلوی انتشار کتاب اسرار شهید آیت گرفته شد اما به نویسنده گان طاغوتی و ضد اسلامی نه تنها مجوز داده شد بلکه ضمن تقدیر یارانه فرهنگی نیز اعطا گردید.
 و ما ترسیدیم از اینکه شما فقط حقوقدان بودید و نه سرهنگ اما اینهمه آزادی عنایت فرمودید.
 ما ترسیدیم از اینکه شما بدون اینکه حتی داس داشته باشید فقط با کلید اینهمه نیروهای ارزشی را درو کردید و میدان علم و اقتصاد و فرهنگ را به بقایای فتنه ۸۸ تقدیم فرمودید
 ما ترسو هستیم می ترسیم از اینکه دیگر حتی خون علی خلیلی ها هم ارازل و اوباش را متوقف نکند شما چند روز پس از شهادت علی خلیلی که برای دفاع از ناموس مسلمین کشته شد فرمودید با زور نمیشود کسی را به بهشت برد! و ما هنوز بهت زده ایم که منظور شما از زور چیست؟!
 ما از وضعیت قشر مستضعف و یا همان به قول خودتان شهروندان آسیب پذیر ترسیدیم وقتی قیمت حاملهای انرژی برق آب بنزین و… ۳۰ درصد افزایش یافت اما یارانه اش به جای جیب مردم برای توسعه اختصاص پیدا کرد توسعه ای که بدون پرچم عدالت نابرابری ها را به شدت افزایش می دهد
 ما ترسیدیم و ترسوتر شدیم از تدبیری که تبدیل به تحقیر شد و از امیدی که در مزار قلم قطعه ۲۶ آرمید
 ترسیدیم از این که هر روز قسمتی از خط قرمزهایتان را فراموش میکنید تا این بار بگوئید تنها خط قرمز ما منافع ملی است باشد باور می کنیم اما می ترسیم این خط قرمز هم مثل ارزش ها و دستاوردهای هسته ای از جیبتان بیافتد و دیگر هیچ خط قرمزی به جز آنچه در درونتان پنهان است نداشته باشید.

آقای روحانی ! تأمل بفرما


 انـــقـــلاب اســـلامــی جــاده صـــاف کن بهـــشت

امام خمینی :
ما صلاح جامعه را می‏ خواهیم؛ ما تَبَع پیغمبرهایی هستیم که آمده ‏اند برای اصلاح جامعه، 【آمده‏ اند برای اینکه جامعه را به سعادت برسانند.】 آنهایی که کورند و نمی‏ فهمند، آنها را با زور می‏ خواهد به سلامت و به سعادت برساند؛ آنها که بینا هستند می‏ روند دنبالش.

امام خامنه ای:

امیرالمؤمنین میفرماید 【من میخواهم مردم را به بهشت برسانم】؛ این وظیفه‌ى ما است. نهى از منکر باید بکنیم، امر به معروف باید بکنیم، وسائل عمل خیر و حسنات را در کشور فراهم کنیم، وسائل شُرور و آفات را از دسترسها برداریم؛ این وظائف مسئولین حکومت است.



روحانی:
نمی‌دانم چرا برخی که از سر 【بیکاری دچار توهم شده‌اند】 غصه دین و آخرت مردم را می‌خورند !!!

مصاحبه هولوکاستی



مصاحبه با یکی از شاهدان عینی ماجرای واقعی هولوکاست (طنز)
رجا‌نیوز نوشت، امروز و با توجه به بحث‌های اخیر،  برای شما عزیزان مصاحبه ای خواندنی با یکی از شاهدان عینی ماجرای واقعی و مستند هولوکاست انجام داده‌ایم که متن آن از نظر شما خواهد گذشت:

ـ سلام آقای شاخوی خاخوی خولان! اول از همه کمی درباره خودتان بگویید. اصلاً چطور شد که شاهد هولوکاست شدید؟
ـ سلام. پاسخ سوال خیلی واضح است به این دلیل که بنده خودم یکی از قربانیان هولوکاست در اردوگاه‌های آلمان هیتلری بودم.
ـ چه جالب!
ـ بله، نگاه کنید این تاولی که نوک انگشت من زده، مال همان موقع‌ها و همان کوره های آدمپزی است.
ـ ممکن است برای ما ماجرا را کمی بیشتر تعریف کنید.
‹در میان هق هق گریه›: «راستش هیتلر همین جوری از ما بدش می‌آمد و چون آدم بیرحمی بود، از جمعیت یک میلیونی یهودیان اروپا، شش میلیون نفر را در کوره های آدمپزی انداخت تا خوب بپزند و روغنشان دربیاید و از روغن آنها صابون، تاید، کرم، پودر، عطر، ادکلن، گاز برای مصرف در کپسول پیکنیک و خیلی چیزهای دیگر درست کند.
ـ یعنی فقط شش میلیون یهودی را سوزاند؟
ـ آره، ما که آنجا بودیم کسی دیگر را ندیدیم.
ـ پس جنگ جهانی دوم میان هیتلر و یهودی‌ها بود؟
ـ دقیقاً.
ـ بعد چه شد؟
ـ بقیه اینقدر ترسیدند که پا به فرار گذاشتند و آمدند در یک جای خیلی دور دور که اسمش فلسطین بود، قایم شدند که دست نازی ها بهشان نرسد.
ـ خُب حالا که سال‌ها از جنگ میگذرد، نمیخواهید به شهر و خانه تان برگردید؟
ـ مگر جنگ تمام شده؟
ـ بله سالهاست.
- ما این را نمیدانستیم، ولی به هر حال ما اینقدر از هیتلر و دار و دسته اش متنفریم که حاضر نیستیم ریختشان را ببینیم. نه، اصرار نکنید. ما به آنجا برنمیگردیم. ما آنها را جریمه کردیم برای این‌که ادب شوند. قرار شده آنها تا هفتصد پشتشان به ما غرامت بپردازند. آخر سوزاندن شش میلیون آدم که شوخی نیست.
ـ اِ... راستش یک سؤال دارم که خجالت میکشم بپرسم.
ـ بپرس جانم خجالت ندارد.
ـ شما در بعضی از مقاله‌ها و کتاب هایتان تعداد سوخته ها را کمتر از این مقدار بیان کرده‌اید؟
ـ خُب در آن زمان امکانات نبود. هرچه زمان می‌گذرد، ابعاد این جنایت بیشتر آشکار می‌شود. دلیل دوم ما هم این است که بالاخره آن زن‌ها و مردهایی که سوزانده شده‌اند، اگر بودند حالا کُلی بچه و نوه و نتیجه داشتند.
ـ خُب چرا یک تحقیق دقیق، علمی و جامع نمی‌کنید تا همه ابعاد این فاجعه مشخص شود؟
با شنیدن این سوال صورت ایشان مثل لبو قرمز شد و داد و بیداد کرد که از اولش هم میدانستم که شما جاسوس گشتاپو هستید. بیرحم‌ها، نازیها، نئونازیها، تروریستها، بنلادنها، سنگدلها، جنایتکارها و ... .

ما هم که دیدیم اوضاع قمر در عقرب است، دفتر و دستکمان را برداشتیم و پا به فرار گذاشتیم.