حتی دشمنان حضرت امام(ره) هم نتوانستهاند زهد و سادهزیستی ایشان را نفی کنند؛ پس دربارهی ساخت حرم مجلل برای ایشان نباید اذهان را نسبت به امام(ره) مخدوش کرد بلکه پاسخش را از عاملان اینکار مطالبه کرد.
یک-
در گرمای طاقتفرسای نجف، وقتی خواستند برای منزل امام خمینی
–رحمةاللهعلیه- یک کولر، تهیه کنند ایشان به شدت مخالفت کردند و گفتند:
«شما دست به یکی کردید تا مرا جهنمی کنید»! و دستآخر و با اصرار دوستان،
به پنکه راضی شدند؛ و یا زمانی که عدهای خواستند زیلوهای فرسودهی منزل
ایشان را تعویض کنند، امام(ره) گفت: «مگر منزل صدراعظم است؟!» و مانع
اینکار شدند. [1]
دو- اگر قرار بر بازخوانی مطالبی از این دست، باشد باید نوشتار طولانی و زمان زیادی را اختصاص داد؛
عزیزان را ارجاع میدهم به کتابها و نوشتههای مرتبط تا بدانند شیوه و
سیرهی دائمی آن بزرگوار، استفاده از حداقل امکانات زندگی و پرهیز از
تجملگرایی و اسراف بوده است.
سه- اما اینکه چرا مقبره و حرم امام خمینی(ره)، اشرافی و پر زرق و برق
ساخته شده و هیچ سنخیتی با نوع زندگی آن بزرگوار ندارد را نباید به پای
امام(ره) و اندیشهی امام(ره) نوشت؛ چون این مقبره و حرم را افراد دیگری
ساختهاند که ظاهرا درک درستی از بازتاب و آثار چنین اقدامی نداشتهاند. پس
اینکه حرم امام(ره) را با قبر فلان شخصیت در فلان کشور، مقایسه و بخواهیم
از این طریق، فکر و اندیشهی بلند بنیانگذار جمهوری اسلامی را مخدوش
نماییم حتما کار غیرعقلایی و نادرستی خواهد بود اما اگر هدف از این مقایسه،
تذکر به عاملان این اقدام باشد، حتما پسندیده و انشاالله اثرگذار خواهد
بود.
نکته: بیان این مطلب هم خالی از فایده نیست که اصل وجود یک مرکز فرهنگی
بزرگ، زیبا و باشکوه با محوریت مرقد مطهر امام راحل، امری منطقی و پسندیده
است چون تا سالها مردم به این مکان، رفتوآمد خواهند داشت و از مزایای آن
بهره خواهند برد؛ اشکال موجود صرفا مربوط به هزینههای غیرضروری انجام شده
است.
----------------------------
منبع : پایگاه اینترنتی رهروان ولایت
پینوشت:
[1] خاطرات آیت الله مسلم ملکوتی، چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحه 185
20 دیماه سالروز شهادت امیر کبیر ...
میرزا محمد تقیخان فراهانی (زاده: ۱۱۸۶ هزاوه اراک، درگذشته: ۲۰ دی ۱۲۳۰ کاشان) مشهور به امیرکبیر، یکی از صدراعظمهای ایران در زمان ناصرالدینشاه قاجار بود.
امیرکبیر پس از این که با دسیسهٔ اطرافیان شاه از جایگاه خود برکنار و به کاشان تبعید شد، در حمام فین به دستور ناصرالدینشاه به قتل رسید. پیکر وی در شهر کربلا به خاک سپرده شده است.
اصلاحات امیرکبیر اندکی پس از رسیدن وی به صدارت آغاز گشت و تا پایان صدارت کوتاه او دنبال شد. مدت صدارت امیر کبیر ۳۹ ماه (سه سال و سه ماه) بود.
ادامه مطلب ...
فاجعه بزرگ قرن
در سال 1337 قمری فاجعه ای عظیم رخ داد و استعمار خارجی همراه با روشنفکران خود فروخته، مجتهد طراز اول تهران یعنی آیه اللَّه شیخ فضل اللَّه نوری را با بدترین وضع به چوبه دار آویختند. شیخ که در سن 68 سالگی به شهادت رسید خواهان مشروطه مشروعه بود و با مشروطه ای که با نظر غربزده ها و به دور از حقیقت اسلام باشد مخالفت شدید داشت. او به شهادت رسید امّا عبرت بزرگی گردید تا دیگر بار چنین جنایت هولناکی تکرار نگردد. اینک ماجرای شهادت آن فقیه شهید را نقل می کنیم:
ادامه مطلب ...شهید صدوقی:
در سال 56 به اتفاق آقای صدوقی و تعدادی از آقایان دیگر، تصمیم گرفتیم برویم به افرادی که در تبعید هستند، سری بزنیم. چون مقام معظم رهبری به ایرانشهر تبعید شده بودند، خدمت ایشان رسیدیم. به امامت آقای صدوقی نماز مغرب و عشا را خواندیم. من شنیده بودم که در سمت ایرانشهر، کفشهای خوبی تولید میشود، لذا تصمیم گرفتم به بازار بروم و یک جفت کفش بخرم. کارم یک الی دو ساعت طول کشید. به خانه آقای خامنهای تلفن زدم که دیگر آقای صدوقی و آقای خامنهای برای صرف غذا منتظر من نباشند و شام را میل کنند. وقتی برگشتم دیدم این دو بزرگوار هنوز مشغول بحث هستند. من وارد که شدم، آقای صدوقی به من گفت: "ماشاءالله، ماشاءالله این آقای سیدعلی آقا خیلی مُشتشان پر است. " صبح روز بعد رفتیم چابهار برای زیارت آقای مکارم؛ در این فاصله، اسم آقای خامنهای از دهان آقای صدوقی نیفتاد؛ از بس مجذوب ایشان شده بود.
بعد از زیارت آقای مکارم، گفتم کنار دریا برویم تا مدتی استراحت کنیم. ایشان گفت من میخواهم برگردم پیش آقای خامنهای و بعد حدود دو ساعتی با هم بحث کردند. از لحاظ علمی آقای خامنهای، مورد تأیید صددرصد آقای صدوقی بود.در زمان انقلاب، بین حزب جمهوری اسلامی و امام جمعه بندرعباس اختلافی در گرفت. آقای صدوقی به من گفتند تا درباره اختلاف آنها، گزارشی بیاورم. بعد از تهیه و دادن گزارش آن به آقای صدوقی، ایشان پرسیدند: کی به تهران میروی؟ گفتم فردا. ایشان پاکتی را به من دادند. پشت پاکت نوشته بود: "تقدیم به محضر مبارک آیتالله العظمی آقای خامنهای " پسر آقای صدوقی اعتراض کردند که آیا ایشان به مقام آیتاللهی رسیدهاند؟ آقای صدوقی از بالای عینک به پسرش نگاه کرد و گفت: "بله که آیتالله هستند. "(حجتالاسلام راشد یزدی)
دوستان زیاد می پرسند که «نظرت در مورد آمدن احمدی نژاد چیست؟ آمدنش به نفع و به ضرر کیست؟ می ماند یا انصراف می دهد و ... ». البته خود نیز در این باره خیلی حرف دارم. این گونه است که در تنگی شدید وقت، نظر خود را فهرست وار عرض می کنم: