برداشت های سیاسی یک رزمنده سایبری

برداشت های سیاسی یک رزمنده سایبری

ما با ولایت زنده ایم .... تا زنده ایم رزمنده ایم
برداشت های سیاسی یک رزمنده سایبری

برداشت های سیاسی یک رزمنده سایبری

ما با ولایت زنده ایم .... تا زنده ایم رزمنده ایم

از ساده زیستی امام تا حرم امام

حتی دشمنان حضرت امام(ره) هم نتوانسته‌اند زهد و ساده‌زیستی ایشان را نفی کنند؛ پس درباره‌ی ساخت حرم مجلل برای ایشان نباید اذهان را نسبت به امام(ره) مخدوش کرد بلکه پاسخش را از عاملان اینکار مطالبه کرد.

سیره امام

یک- در گرمای طاقت‌فرسای نجف، وقتی خواستند برای منزل امام خمینی –رحمةالله‌علیه- یک کولر، تهیه کنند ایشان به شدت مخالفت کردند و گفتند: «شما دست به یکی کردید تا مرا جهنمی کنید»! و دست‌آخر و با اصرار دوستان، به پنکه راضی شدند؛ و یا زمانی که عده‌ای خواستند زیلوهای فرسوده‌ی منزل ایشان را تعویض کنند، امام(ره) گفت: «مگر منزل صدراعظم است؟!» و مانع این‌کار شدند. [1]
دو- اگر قرار بر بازخوانی مطالبی از این دست، باشد باید نوشتار طولانی و زمان زیادی را اختصاص داد؛
عزیزان را ارجاع می‌دهم به کتابها و نوشته‌های مرتبط تا بدانند شیوه و سیره‌ی دائمی آن بزرگوار، استفاده از حداقل امکانات زندگی و پرهیز از تجمل‌گرایی و اسراف بوده است.
سه- اما اینکه چرا مقبره و حرم امام خمینی(ره)، اشرافی و پر زرق و برق ساخته شده و هیچ سنخیتی با نوع زندگی آن بزرگوار ندارد را نباید به پای امام(ره) و اندیشه‌ی امام(ره) نوشت؛ چون این مقبره و حرم را افراد دیگری ساخته‌اند که ظاهرا درک درستی از بازتاب و آثار چنین اقدامی نداشته‌اند. پس اینکه حرم امام(ره) را با قبر فلان شخصیت در فلان کشور، مقایسه  و بخواهیم از این طریق، فکر و اندیشه‌ی بلند بنیانگذار جمهوری اسلامی را مخدوش نماییم حتما کار غیرعقلایی و نادرستی خواهد بود اما اگر هدف از این مقایسه، تذکر به عاملان این اقدام باشد، حتما پسندیده و ان‌شاالله اثرگذار خواهد بود.
نکته: بیان این مطلب هم خالی از فایده نیست که اصل وجود یک مرکز فرهنگی بزرگ، زیبا و باشکوه با محوریت مرقد مطهر امام راحل، امری منطقی و پسندیده است چون تا سال‌ها مردم به این مکان، رفت‌وآمد خواهند داشت و از مزایای آن بهره خواهند برد؛ اشکال موجود صرفا مربوط به هزینه‌های غیرضروری انجام شده است.

----------------------------

منبع : پایگاه اینترنتی رهروان ولایت

پی‌نوشت:

 [1] خاطرات آیت الله مسلم ملکوتی، چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحه 185

امام خمینی زنده است




خمینی نمرده است و هرگز نمی میرد.
امامی که در عصر جاهلیّت مدرنِ واپسین سال های قرن بیستم،
پیامبرانه به پا خاست و انقلابی را علم کرد که «بزرگ معجزه خمینی» لقب گرفت.

امامی که سیاستش عین دیانت و اجتهادش عین جهاد بود.
امامی که زهد و عرفان و سلوک معنوی را با قاطعیّت و حماسه
انقلابی درآمیخت و فقاهتِ ژرف مدارانه را همدوش قرائت نوگرایانه از
مفاهیمی دینی و دنیوی بر اریکه احکام حکومتی نشانید
و راه ها و گره های کور را به سرانگشتِ تدبیر فکر گشود.

امامی که نه فقط به «شیعه» و «اسلام» و «ایران»؛
بلکه به انسانیّت می اندیشید و می کوشید تا دریچه ای به فضای
لایتناهی «غیب»، در افق «شهادت» انسان بگشاید.

امامی که برای امّت اسلامی نه فقط «مرجع» و «رهبر» و «پدر»،
که الگوی «صبر» و «استقامت» و «ایثار» و «عمل به تکلیف» الهی بود.

امامی که در واژه واژه ایمانمان به مدد بیان الهی اش، روح دمید
و تحجّر در فکر و عمل را به هُرمِ مَشی متعادل و متعالی اش گرمی بخشید.

امامی که مبشّر بزرگ بیداری بود و به پیروان ادیان الهی جسارت
دفاع از دین در عصر حاکمیّت الحاد را هدیه کرد.

امامی که خُلْقش، اخلاق را مدرّس، زهدش، پارسایی را رهبر
و ذوقش، شعر و ادب را زیور بود.

امامی که بر سفره کرامت نفسش فقیر و غنی را به یک
چشم می دید، بلکه یک تار موی کوخ نشینان را با زنجیرهای
زرّینِ بافته توهّمِ کاخ نشینان عوض نمی کرد.

امامی که همچون مولایش امیر مؤمنان علیه السلام ، هماره
حق را به «حقوق مردم» می داد، «بیت المال» را عظیم می شمرد و
به «طلحه» و «زبیر» در پرتو شمع فروزان آن، اجازه نشستن و حرمت شکستن نمی داد.

امامی که در رویارویی با انحرافات، لبریز از غیرت دینی
و در میادین دفاع از کلمه حق، مَثَل اعلای شورآفرینی بود.

امامی که در عرصه های خوف و خطر، «اقیانوس آرامِ»
دل و جانش، تمثّلی از کریمه «یا ایّتها النفس المطمئنّة» بود.

امامی که از تعلّقات دنیا رسته، در همه حال به نصرت حق امید بسته
و به منبع لایزال فیوضات غیبی پیوسته بود.

امامی که:
یک دهان خواهم به پهنای فلک
تا بگویم شرح آن رشک مَلک

امامی که...




سایت آیه های انتظار - بقلم تقی متّقی

امام خامنه ای از نگاه خوبان

ولایت

شهید صدوقی:

در سال 56 به اتفاق آقای صدوقی و تعدادی از آقایان دیگر، تصمیم گرفتیم برویم به افرادی که در تبعید هستند، سری بزنیم. چون مقام معظم رهبری به ایرانشهر تبعید شده بودند، خدمت ایشان رسیدیم. به امامت آقای صدوقی نماز مغرب و عشا را خواندیم. من شنیده بودم که در سمت ایرانشهر، کفش‌های خوبی تولید می‌شود، لذا تصمیم گرفتم به بازار بروم و یک جفت کفش بخرم. کارم یک الی دو ساعت طول کشید. به خانه آقای خامنه‌ای تلفن زدم که دیگر آقای صدوقی و آقای خامنه‌ای برای صرف غذا منتظر من نباشند و شام را میل کنند. وقتی برگشتم دیدم این دو بزرگوار هنوز مشغول بحث هستند. من وارد که شدم، آقای صدوقی به من گفت: "ماشاءالله، ماشاءالله این آقای سید‌علی آقا خیلی مُشت‌شان پر است. " صبح روز بعد رفتیم چابهار برای زیارت آقای مکارم؛ در این فاصله، اسم آقای خامنه‌ای از دهان آقای صدوقی نیفتاد؛ از بس مجذوب ایشان شده بود.

بعد از زیارت آقای مکارم، گفتم کنار دریا برویم تا مدتی استراحت کنیم. ایشان گفت من می‌خواهم برگردم پیش آقای خامنه‌ای و بعد حدود دو ساعتی با هم بحث کردند. از لحاظ علمی آقای خامنه‌ای، مورد تأیید صددرصد آقای صدوقی بود.

در زمان انقلاب، بین حزب جمهوری اسلامی و امام جمعه بندرعباس اختلافی در گرفت. آقای صدوقی به من گفتند تا درباره اختلاف آن‌ها، گزارشی بیاورم. بعد از تهیه و دادن گزارش آن به آقای صدوقی، ایشان پرسیدند: کی به تهران می‌روی؟ گفتم فردا. ایشان پاکتی را به من دادند. پشت پاکت نوشته بود: "تقدیم به محضر مبارک آیت‌الله‌ العظمی آقای خامنه‌ای " پسر آقای صدوقی اعتراض کردند که آیا ایشان به مقام آیت‌اللهی رسیده‌اند؟ آقای صدوقی از بالای عینک به پسرش نگاه کرد و گفت: "بله که آیت‌الله‌ هستند. "(حجت‌الاسلام راشد یزدی)

 

ادامه مطلب ...